گویا از آسمان آتش می بارد. زمین مثل تنور داغ و سوزان است. چند روزی است که در محاصره اند و دشمن نمی گذارد از رود فرات آبی بردارند. حالا تشنگی خودش را بیشتر نشان می دهد و تحمل آن در این گرمای طاقت فرسا سخت و جانکاه شده است. اندک یاران شجاع و با ایمان امام حسین (ع)، با عشق به شهادت به میدان نبرد می روند و پس از نبردی دلاورانه، به شادت می رسند.
خورشید که به میانه آسمان می رسد، یکی از یاران حضرت پیش می آید:
- وقت نماز است، دوست دارم پیش از شهادت با شما نماز بگزارم.
امام با لبخندی دلنشین می فرماید: نماز را یاد کردی، خداوند تو را از نمازگزاران قرار دهد.
الله اکبر، الله اکبر...
علی اکبر اذان می گوید و سپس نماز پرشکوه ظهر عاشورا آغاز می شود.
امام با عده ای از اصحاب به نماز می ایستند و چند تن از یاران نیز برای محافظت از نماز گزاران در برابر آنان صف می کشند.
دشمنان با دیدن این صحنه در گرما گرم نبرد، مسخره می کنند و می خندند. آن گاه کمان ها را با خشم می کشند و سپس بارانی از تیر بر روی بهترین بندگان خدا باریدن می گیرد. گویا شیطان تاب تماشای نماز امام حسین و یارانش را ندارد. نماز که پایان می یابد، دو تن از محافظان امام آسمانی شده اند. آنان شهیدان راه امام و نماز شده اند.